دوم تواريخ II Chronicles

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36

0:00
0:00

فصل   14

 و اَبِیا با پدران‌ خود خوابید و او را در شهر داود دفن‌ كردند و پسرش‌ آسا در جایش‌ پادشاه‌ شد؛ و در ایام‌ او زمین‌ ده‌ سال‌ آرامی‌ یافت‌.
2  و آسا آنچه‌ را كه‌ در نظر یهُوَه‌ خدایش‌ نیكو و راست‌ بود به‌ جا می‌آورد،
3  و مذبح‌های‌ غریب‌ و مكانهای‌ بلند را برداشت‌ و بتها را بشكست‌ و اَشُوریم‌ را قطع‌ نمود؛
4  و یهودا را امر فرمود كه‌ یهُوَه‌ خدای‌ پدران‌ خود را بطلبند و شریعت‌ و اوامر او را نگاه‌ دارند.
5  و مكانهای‌ بلند و تماثیل‌ شمس‌ را از جمیع‌ شهرهای‌ یهودا دور كرد؛ پس‌ مملكت‌ به‌ سبب‌ او آرامی‌ یافت‌.
6  و شهرهای‌ حصاردار در یهودا بنا نمود زیرا كه‌ زمین‌ آرام‌ بود و در آن‌ سالها كسی‌ با او جنگ‌ نكرد چونكه‌ خداوند او را راحت‌ بخشید.
7  و به‌ یهودا گفت‌: «این‌ شهرها را بنا نماییم‌ و دیوارها و برجها با دروازه‌ها و پشت‌بندها به‌ اطراف‌ آنها بسازیم‌.
8  زیرا چونكه‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را طلبیده‌ایم‌ زمین‌ پیش‌ روی‌ ما است‌. او را طلب‌ نمودیم‌ و او ما را از هر طرف‌ راحت‌ بخشیده‌ است‌.» پس‌ بنا نمودند و كامیاب‌ شدند.
9  و آسا لشكری‌ از یهودا یعنی‌ سیصد هزار سپردار و نیزه‌دار داشت‌ و از بنیامین‌ دویست‌ و هشتاد هزار سپردار و تیرانداز كه‌ جمیع‌ اینها مردان‌ قوی‌ جنگی‌ بودند.
10  پس‌ زارَح‌ حَبشی‌ با هزار هزار سپاه‌ و سیصد ارابه‌ به‌ ضد ایشان‌ بیرون‌آمده‌، به‌ مَرِیشَه‌ رسید.
11  و آسا به‌ مقابله‌ ایشان‌ بیرون‌ رفت‌؛ پس‌ ایشان‌ در وادی‌ صَفاتَه‌ نزد مَرِیشَه‌ جنگ‌ را صف‌آرایی‌ نمودند. و آسا یهُوَه‌ خدای‌ خود را خوانده‌، گفت‌: «ای‌ خداوند نصرت‌ دادن‌ به‌ زورآوران‌ یا به‌ بیچارگان‌ نزد تو یكسان‌ است‌؛ پس‌ ای‌ یهُوَه‌ خدای‌ ما، ما را اعانت‌ فرما زیرا كه‌ بر تو توكل‌ می‌داریم‌ و به‌ اسم‌ تو به‌ مقابله‌ این‌ گروه‌ عظیم‌ آمده‌ایم‌، ای‌ یهُوَه‌ تو خدای‌ ما هستی‌ پس‌ مگذار كه‌ انسان‌ بر تو غالب‌ آید.»
12  آنگاه‌ خداوند حَبَشیان‌ را به‌ حضور آسا و یهودا شكست‌ داد و حَبَشیان‌ فرار كردند.
13  و آسا با خلقی‌ كه‌ همراه‌ او بودند، آنها را تا جَرار تعاقب‌ نمودند و از حَبَشیان‌ آنقدر افتادند كه‌ از ایشان‌ كسی‌ زنده‌ نماند، زیرا كه‌ به‌ حضور خداوند و به‌ حضور لشكر او شكست‌ یافتند و ایشان‌ غنیمت‌ از حد زیاده‌ بردند.
14  و تمام‌ شهرها را كه‌ به‌ اطراف‌ جرار بود، تسخیر نمودند زیرا ترس‌ خداوند بر ایشان‌ مستولی‌ شده‌ بود و شهرها را تاراج‌ نمودند، زیرا كه‌ غنیمتِ بسیار در آنها بود.
15  و خیمه‌های‌ مواشی‌ را نیز زدند و گوسفندان‌ فراوان‌ و شتران‌ را برداشته‌، به‌ اورشلیم‌ مراجعت‌ كردند.